تصور برخی جوانان بر این است که تنها راه رسیدن به موفقیت دکتر یا مهندسشدن است، اما آرشین رباطی، جوان موفق سیوچهارساله خیابان نامجو در محله بهشتی، تنها راه موفقیت را در پولدارشدن یا تحصیلات عالی ندیده است.
در کارنامه پروپیمانش میتوان به جوان برتر نهاد ریاست جمهوری در سال1390، رئیس دبیرخانه جوانان جشنواره لحظههای رنگینکمان در سال1391، برگزارکننده جشنواره جوانههای امید در سال97و98، دبیر پویش مردمی میزبانان هشتم امام رضا(ع)سال97 و مدیر خانه جوانان استان خراسان رضوی اشاره کرد.
همچنین در سال 1394و1396 به عنوان جوان موفق استان در حوزه فعالیتهای نشاط اجتماعی انتخاب شده است. او سازمان مردمنهادی در زمینه فعالیتهای فرهنگی دارد و در این حوزه خدمات خوبی به جوانان ارائه میدهد. رباطی ازدواج سادهای در سال96داشته و به همراه همسرش درسخواندن را از سال 1398 شروع کرده است و این روزها با دختر یکسالهشان، دنیرا، سر کلاسهای درس دانشگاه حاضر میشوند.
هنگامی که میخواهیم با او گفتوگو کنیم، میگوید: من هم مثل همه افراد جامعه هستم. نه دکترم و نه مهندس. تصور نمیکنم که موفق باشم. در دوره ابتدایی دانشآموز درسخوانی بودم و کلاس سوم را جهشی خواندم و به کلاس چهارم رفتم. اما در دوره دبیرستان درسهایم افت کرد و تعریفی نداشت. تا اینکه به سربازی رفتم.
سازمان مردمنهادی را در سال1393به نام «نوآوران جوان مهر امید» در زمینه فرهنگی به ثبت رساندم. این سازمان مردمنهاد برای پرکردن اوقات فراغت جوانان فعالیت میکند
او قصد داشته است وارد نیروی انتظامی شود، اما برای ثبتنام دیر اقدام میکند و تقدیر آیندهاش به شکل دیگری رقم میخورد.
در خانه آنها مقررات خاصی حاکم بود ،باید رأس ساعت8شب در خانه حاضر میشدند. بعدها در دوران جوانی، دغدغهاش این بود که برای نوجوانان و جوانان فضاهای شادی را ایجاد کند تا اوقات فراغتشان را به بهترین و درستترین شکل ممکن پر کنند.
زیرا او شاهد بوده که جوانان بهدلیل نداشتن مکانهای مناسب برای پرکردن اوقات فراغت بهسمت بزه و خلاف میروند. برای این منظور طرح و برنامههای مختلفی را مینویسد و بهدنبال اجراییشدن آنها به ادارهها و سازمانهای مختلفی میرود. هیچ ارگان و سازمانی به او جواب مثبت نمیدهد.
رباطی در این زمینه برایمان توضیح میدهد: به پیشنهاد دوستم سازمان مردمنهادی را در سال1393به نام «نوآوران جوان مهر امید» در زمینه فرهنگی به ثبت رساندم. این سازمان مردمنهاد برای پرکردن اوقات فراغت جوانان فعالیت میکند.
او به همراه گروهش از سال93تا 96بیش از 114برنامه شاد در مشهد با همکاری و حمایت شهرداری، سازمان ورزش و جوانان و اداره ارشاد برگزار کرده است. البته در خارج از استان هم برنامههایی داشتهاند. هنگامی که در اردیبهشت۹۶ از سوی وزارت ورزش و جوانان تصمیم بر ایجاد «خانه جوانان» در استانهای کشور گرفته میشود، رباطی هم در مشهد طی انتخاباتی بهعنوان مدیر خانه جوانان برگزیده میشود.
رباطی درباره فعالیتهایی که در خانه جوانان انجام داده است، میگوید: طرح و برنامههایی که در آن دوران انجام میدادیم با سایر استانها متفاوت بود. بهعنوان مثال با رایزنیهایی که با سازمان تأمین اجتماعی انجام داده بودیم، نمایندگی کارگزاری به ما دادند برای افرادی که میخواستند بیمه خویشفرما ثبتنام کنند.
ما تمام مراحل را بهطور رایگان برایشان انجام میدادیم. با دادگستری رایزنی کردیم و شعبه حل اختلاف ویژه جوانان بین 18تا 35سال را در خانه جوانان دایر کردیم. همچنین در برخی جرائم که امکان تغییر زندان به خدمات اجتماعی بود؛ از ما مشاوره میگرفتند. درمجموع در بیش از سیپرونده بدینگونه همکاری کردیم.
همچنین با هماهنگی ستاد مبارزه با مواد مخدر استان خراسان رضوی، افرادی که در کمپها ترک کرده بودند به ما معرفی میشدند و ما هم از طریق دفترهای کارآفرینی، هنری و محرومیتزداییمان، فرد و خانوادهاش را تا هفتماه حمایت میکردیم. او و گروهش فعالیتهای شاخص زیادی انجام دادهاند. اما با تمام این فعالیتها، رباطی فروردین 1401از این گروه جدا شد.
سال 96رباطی با همسرش آشنا میشود. «ژیلا اسدی» هم از آن دسته دختران موفقی است که پابهپای همسرش در عرصههای فرهنگی و اجتماعی فعالیت داشته و دارد.
اسدی هم کارنامه پروپیمانی دارد که از آن جمله میتوان به مدیر عامل سمن «گردشگران جوان شهر بهشت»، جوان برتر سال1399، مسئول دبیرخانه شبکه گردشگری شرق کشور، دبیر مجمع سازمانهای مردمنهاد جوانان استان خراسان رضوی در سال1399و نایب رئیس استان، نماینده جوانان خراسان رضوی در مجمع سازمانهای مردمنهاد جوانان جمهوری اسلامی ایران، سخنگوی کمیسیون گردشگری مجمع سازمانهای مردمنهاد جوانان جمهوری اسلامی ایران و... اشاره کرد.
مهریه همسرم چهارده سکه است و از همان ابتدا همسرم خرج سنگینی برعهدهام نگذاشت و این را با تعیین مهریه کم بهطور عملی نشان داد
رباطی درباره ازدواجشان میگوید: مهریه همسرم چهارده سکه است و از همان ابتدا همسرم خرج سنگینی برعهدهام نگذاشت و این را با تعیین مهریه کم بهطور عملی نشان داد. حتی هنگام برگزاری مراسم با چهارصد میهمانی که دعوت کرده بودیم، خرجمان 5میلیون و 400هزار تومان شد که در زمان خودش رقم کمی بود.
با توجه به اینکه آنها همکار بودهاند از زندگی مشترکشان و همکاربودن، میپرسیم. رباطی میگوید: بیشک همکار و همسربودن سبب میشود تا بحث کاری به خانه هم کشیده شود. در کنارش زمانهایی بوده که همسرم باید به شهری برای جلسهای میرفته که من هم دوست داشتم در آن شرکت کنم، اما بنا به دلایلی امکان رفتنش برایم نبوده است یا برعکس. درمجموع از اینکه همکار هستیم خوشحالم، زیرا شرایط کاری هم را میدانیم و با سختیها و چالشهای آن آشنا هستیم. میتوانیم به یکدیگر برای پیشبردن بهتر کارها همفکری و مشورت بدهیم.
در صحبتهایش اشاره میکند که درسخواندن را به اتفاق همسر و دخترش شروع کرده است. برایمان جالب است و از رباطی میخواهیم که بیشتر در این زمینه توضیح بدهد. این جوان موفق میگوید: در این سالها که به جلسههای مختلف میرفتم «مهندس» یا « دکتر» خطابم میکردند.
پیش خودم میگفتم آنها نمیدانند که دیپلم دارم. همین تلنگر سبب شد تا در سال 1398عزمم را برای ادامه تحصیل جزم کنم. در جهاد دانشگاهی ثبتنام کردم و دانشجوی کارشناسی روابط عمومی شدم. اما مشغلههای کاری در این مدت نمیگذاشت که روند درسخواندنم بهسرعت پیش برود. گاهی از درسها عقب میماندم. اما حالا فعالیت سازمان مردمنهادم کمتر شده است و از فضای خانه جوانان هم تا حدی فاصله گرفتهام. این سبب شد تا زمان بیشتری برای درسخواندن داشته باشم.
از آنجایی که درس خواندن را به اتفاق همسرش شروع کرده است و سال گذشته دخترش به دنیا میآید، هر زمان که کلاس دارند، سهنفری سر کلاسها حاضر میشوند. استادها هم به آنها اجازه حضور دخترشان در کلاس را دادهاند.